???????????????????
? وصلت عشق ?
داشت میرفت ولی دید کسی درگُذر است
نامهای داشت که گویا خبرش پُرثمر است
گرمِ گرم است خبر ، قافلهها برگردند
تا ببینند از این قوم یکی سایه سر است
عشق از کوهِ جهازِ شتران بالا رفت
جمله دیدند که آنجا خبری معتبر است
آسمان سایهی خود را به سرِ قافله ریخت
سایبانی که سرا پردهی آن بیخطر است
میچکید از سر و روی همه آدابِ حضور
آنهمه عشق که مختصِ فقط یکنفر است
پیک با خود غزلی داشت سپردش به علی
تا نگویند که پیغمبرِ ما بیپسر است
دستها رفت بسویش همه به به گفتند
چشمها نیز به شوقِ خبرش جمله تَر است
خیس شد چهرهی خورشید از این وصلتِ عشق
این همان جشنِ غدیر است که عیدِ بشر است
سید محمد جعفری تیر ۱۴۰۲
???????????????????